کد مطلب:280060 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:547

خبر دادن حجج الهی به وجود قائم
(بحار ج 51 ص 67):

عن عبدالرحمان بن ابی لیلی قال: قال ابی: دفع النبی (ص) الرایة یوم خیبر الی علی بن ابیطالب (ع) ففتح الله علیه ثم ذكر نصبه (ع) یوم الغدیر و بعض ما ذكر فیه من فضائله (ع) الی ان قال: ثم بكی النبی (ص) فقیل: مم بكاؤك یا رسول الله (ص) قال: اخبرنی جبرئیل (ع) انهم یظلمونه و یمنعونه حقه و یقاتلوه و یقتلون ولده و یظلمونهم بعده و اخبرنی جبرئیل (ع) عن ربه عزوجل ان ذلك یزول اذا قام قائمهم و علت كلمتهم و اجمعت الامة علی محبتهم و كان الشانی ء لهم قلیلا و الكاره لهم ذلیلا و كثر المادح لهم و ذلك حین تغیر البلاد و تضعف العباد و الأیاس من الفرج و عند ذلك یظهر القائم فیهم. قال النبی (ص): اسمه كاسمی و اسم ابیه كاسم ابنی و هو من ولد ابنتی یظهرالله الحق بهم و یخمد الباطل باسیافهم و یتبعهم الناس بین راغب الیهم و خائف لهم قال: و سكن البكاء عن رسول الله (ص) فقال: معاشر المؤمنین ابشروا بالفرج فان وعدالله لا یخلف و قضاؤه لا یرد و هو الحكیم الخبیر فان فتح الله قریب اللهم انهم اهلی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا اللهم اكلاهم و احفظهم وارعهم و كن لهم و انصرهم و اعنهم و اعزهم و لا تذلهم واخلفنی فیهم انك علی كل شیی ء قدیر.



[ صفحه 231]



بنقل از عبدالرحمن ابن ابی لیلی گفت: پدرم گفته: در جنگ خیبر حضرت رسول اكرم (ص) پرچم را به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) داد و خدا خیبر را برای او فتح كرد. سپس نصب كردن رسول خدا (ص) آن حضرت را در روز غدیر بخلافت را با برخی فضائل آنجناب را بیان كرد تا آنجات كه گفت: پس از آن رسول الله (ص) گریست. عرض شد: یا رسول الله گریه شمال از چیست؟ فرمود: جبرئیل (ع) مرا با خبر ساخت كه مردم با او ستم می كنند و او را از حقش باز می دارند و با او مقاتله می كنند و فرزندانش را بقتل می رسانند و با آنان ظلم می كنند. و جبرئیل (ع) از پروردگار عزوجل خبر داد كه این ناروائی و ظلم پیوسته خواهد بود تا قائمشان (ع) قیام كند كه در این موقع كلمه آنان برتری گیرد و امت بر دوستی ایشان اجتماع كنند و بدگوی آنان اندك باشد و دشمن آنان ذلیل و خوار و مداح ایشان بسیار گردد و این امر وقتی است كه شهرها دگرگون و بندگان ناتوان گردند و نومیدی از فرج حاصل شود و در این هنگام قائم (ع) در میان آنان ظاهر گردد رسول خدا (ص) فرمود: نام او مانند نام من و نام پدرش مانند نام فرزندم و او فرزند دخترم می باشد. خدا حق را بوسیله آنان آشكار سازد و باطل را با شمشیرشان خاموش گرداند و مردم گروهی به رغبت دلیل و گروهی بترس و پیروی آنان كنند راوی گوید: رسول الله (ص) از گریه آرام گرفت و فرمود: ای مؤمنان شما را بشارت باد به فرج زیرا وعده خدا خلاف ندارد و حكم خدا برنمی گردد و خدا حكیم و آگاه است همانا فتح خدا نزدیك باشد بارالها آنان كسان من باشند پس ببر از آنان پلیدی را و پاكشان ساز پاكسازی. بارالها نگهداری و حفظشان كن و رعایت حالشان فرما و با آنان باشد و نصرت و یاریشان بده و عزیزشان بدار و خوار و ذلیلشان مكن و آنانرا جانشین من قرار ده كه تو بر هر چیزی توانائی.

(بحار ج 51 ص 75):

عن عبدالله ابن عمرو ابن العاص قال: قال رسول الله (ص) فی حدیث طویل: فعند ذلك خروج المهدی (ع) و هو رجل من ولد هذا و اشار بیده الی علی بن ابیطالب (ع) به یمحق الله الكذب و یذهب الزمان الكلب، به یخرج ذل الرق من اعناقهم ثم قال: انا اول هذه الامة و المهدی او سطها و عیسی اخرها و بین ذلك



[ صفحه 232]



ثبج اعرج.

عبدالله بن عمر و بن عاص گوید حضرت رسول اكرم (ص) در ضمن حدیثی طولانی فرمود: در این هنگام خروج مهدی (ع) خواهد بود او مردی است كه از این متولد می شود و با دست مبارك اشاره به حضرت علی (ع) نمود و بوسیله او خدا دروغ را نابود می سازد و روزگار سخت دردناك را از میان می برد و بوسیله او ذلت بردگی را از شما برمی دارد و سپس من نخستین كسی از این امت می باشم و مهدی (ع) در وسط و عیسی (ع) آخر آن خواهد بود و در این میان بوم ناله زن و زاغ باشد.

(بحار ج 51 ص 78):

عن ابیعبدالله (ع) قال: خرج النبی (ص) ذات یوم و هو مستبشر یضحك سرورا فقال له الناس: اضحك الله سنك یا رسول الله (ص) و زادك سرورا فقال رسول الله (ص): انه لیس من یوم و لا لیلة الا ولی فیهما تحفة من الله الا و ان ربی اتخفنی فی یومی هذا بتحفة لم یتحفنیا بمثلها فیما مضی ان جبرئیل (ع) اتانی فأقرأنی من ربی السلام و قال: یا محمد ان الله جل و عز اختار من بنی هاشم سبعة لم یخلق مثلهم فیمن مضی و لا یخلق مثلهم فیمن بقی: انت یا رسول الله (ص) سید النبیین و علی بن ابیطالب وصیك سید الوصیین و الحسن و الحسین (ع) سبطاك سید االاسیاط و حمزة عمكم سید الشهداء و جعفر بن عمك الطیار فی الجنة یطیر مع الملائكة حیث یشاء و منكم القائم یصلی عیسی بن مریم خلفه اذا اهبطه الله الی الارض من ذریة علی (ع) و فاطمة (ع) و من ولد الحسین (ع).

حضرت امام صادق (ع) فرمود: حضرت رسول خدا (ص) روزی بیرون آمد در حالی كه خوشحال و خندان بود مردم عرض كردند: خدایت خندان و شادیت را افزون كناد یا رسول الله (ص) فرمود: روز و شبی نیست كه برای من از سوی خدا تحفه می رسد هان كه پروردگارم امروز مرا تحفه ای بخشید كه در گذشته آنگونه تحفه بمن نبخشیده بود جبرئیل (ع) بر من نازل شد و از پروردگارم سلام رسانید و گفت: یا محمد (ص) همانا خدای عزوجل از بنی هاشم هفت تن را برگزید كه در گذشته همانند آنانرا نیافریده و در آینده نیز نخواهد آفرید. تو یا رسول الله (ص) سرور پیغمبران (ص) می باشی و علی بن ابی طالب (ع) وصی تو سرور اوصیاء است و امام حسن (ع) و امام



[ صفحه 233]



حسین (ع) دو سبط تو سرور سبطها می باشند و حمزه (ع) عموی تو سرور شهیدان است و جعفر (ع) پسر عموی تو كه ملقب به طیار است و در بهشت هر كجا خواهد با فرشتگان پرواز كند و قائم (ع) كه عیسی بن مریم (ع) در نماز به او اقتداء كند از شما است هنگامی كه خدا عیسی (ع) را بزمین هبوط دهد او از فرزندان علی و فاطمه (ع) و از اولاد امام حسین (ع) می باشد.

(بحار ج 51 ص 112):

عن ابیعبدالله جعفر بن محمد (ع) عن آبائه (ع) قال: زاد الفرات علی عهد امیرالمؤمنین (ع) فركب هو و ابناه الحسن (ع) و الحسین (ع) فمر بثقیف فقالوا: قد جاء علی (ع) یرد الماء فقال علی (ع): اما والله لا قتلن انا و ابنای هذان و لیبعثن الله رجلا من ولدی فی آخر الزمان یطالب بدمائنا و لیغیبن عنهم تمییزا لاهل الضلالة حتی یقول الجاهل: ما لله فی آل محمد (ع) من حاجة.

حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (ع) از پدران بزرگوارش (ع) فرمود: در زمان حضرت امیرالمؤمنین (ع) آب فرات طغیان كرد حضرت همراه فرزندان عزیزش حضرت اما حسن (ع) و حضرت امام حسین (ع) سوار شد و به بنی ثقیف گذشت آنها گفتند: امیرالمؤمنین (ع) آمد كه آبرا برگرداند. حضرت فرمود: هان بخدا قسم من و این دو فرزندم البته كشته می شویم و مسلما خدا مردی از فرزندان مرا مبعوث در آخر الزمان فرماید تا از ما خو نخواهی كند و البته غائب می شود تا گمراهان تمیز داده شوند تا آنجا كه نادانان گویند: خدا به آل محمد (ع) حاجتی ندارد.

(بحار ج 51 ص 112):

عن المفضل بن عمر قال: قال ابوعبدالله (ع): خبر تدریه خیر من عشرة ترویه ان لكل حق حقیقة و لكل صواب نورا ثم قال: انا والله لا نعد الرجل من شیعتنا فقیها حتی یلحن له فیعرف اللحن ان امیرالمؤمنین (ع) قال علی منبر الكوفة: و ان من ورائكم فتنا مظلمة عمیاء منكسفة لا ینجو منها الا النومة؟ قیل: یا امیرالمؤمنین (ع) و ما النومة؟ قال: الذی یعرف الناس و لا یعرفونه.

بنقل از مفضل بن عمر از حضرت امام صادق (ع) فرمود: خبری را اگر با درایت و فهم بدانی بهتر از ده خبر باشد كه روایت كنی همانا برای هر حقی حقیقتی است و برای



[ صفحه 234]



هر كار درستی نوری است سپس فرمود: ما بخدا قسم ما كسی از شیعیان ما را فقیه نمی دانیم تا آنكه چون سخنی را برای رعایت تقیه به رمز و اشاره بشنود مقصود را دریابد و بفهمند همانا امیرالمؤمنین (ع) بر منبر كوفه فرمود: همانا در پشت سر شما فتنه های تاریك كور و تیره خواهد بود كه از آن فقط نومة نجات یابد عرض كردند: یا امیرالمؤمنین (ع) نومة چیست؟ فرمود: آنكس كه مردم را شناسد ولی مردم او را نشناسند - در فتنه خاموش بماند و چیزی از او بروز نكند.

(بحار ج 51 ص 114):

عن عكرمة بنو صعصعة، عن ابیه قال كان علی (ع) یقول: لا تنفك هذه الشیعة حتی تكون بمنزلة المعز لایدری الخابس علی ایها یضع یده فلیس لهم شرف یشرفونه و لا سناد یستندون الیه فی امورهم.

بنقل از عكرمة بن صعصعة از پدرش گفت: امیرالمؤمنین (ع) فرمود: همیشه این شیعه هستند تا حدی كه حكم گوسفند یا بز را پیدا می كنند و شخص قصاب نمی داند به كدام یك دست گذارد و آنرا برای دنج جدا كند و برای آنان شرافتی نیست تا شناخته شوند و نه تكیه گاهی دارند كه در كارهای خود بدان تكیه نمایند.

(بحار ج 51 ص 114):

عن ابی الجارود، عن عبدالله الشاعر یعنی ابن ابی عقی قال: سمعت علیا(ع) یقول: كانی بكم تجولون جولان الابل تبتغون مرعی و لا تجدونها معشر الشیعة.

بنقل از ابی الجارود از عبدالله شاعر یعنی ابن ابی عقب گفت: شنیدم از حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرمود: گویا شما شیعیان را می بینم كه مانند شتران گرسنه در پی چراگاه می دوید ولی آنرا نمی یابید.

(بحار ج 51 ص 116):

عن ابی اسحاق قال: قال علی: و نظر الی ابنه (ع) الحسین (ع) و قال: ان ابنی هذا سید كما سماه رسول الله (ص) و سیخرج من صلبه رجل باسم نبیكم یشبهه فی الخلق و لا یشبهه فی الخلق یملأالأرض عدلا.

بنقل از ابی اسحق گفت: امیرالمؤمنین (ع) در حالی كه به فرزند بزرگوارش حضرت امام حسین (ع) نظر می كرد می فرمود: همانا این پسرم سید است همچنانكه رسول اكرم (ص)



[ صفحه 235]



او را سید نامید و بزودی از صلب او مردی خارج می گردد بنام پیغمبر (ص) شما در اخلاق شبیه آن حضرت باشد نه در خلقت زمین را لبریز از عدل فرماید.

(بحار ج 51 ص 155):

عن ایوب بن نوح قال: قلت للرضا (ع): انا لنرجوا ان تكون صاحب هذا الامر و ان یسدیه الله عزوجل الیك من غیر سیف فقد بویع لك و ضربت الدارهم باسمك فقال: ما منا احد اختلفت الیه الكتب و سئل عن المسائل و اشارت الیه الاصابع و حملت الیه الأموال الا اغتیل اومات علی فراشه حی یبعث الله عزوجل لهذا الامر رجلا خفی المولد و المنشأ غیر خفی فی نسبه.

بنقل از ایوب بن نوح گفت: به حضرت امام رضا (ع) عرض كردم: ما امیدواریم كه صاحب این امر شما باشید و خدای عزوجل بدون شمشیر زدن این نعمت را به شما ارزانی بدارد زیرا مردم با شما بیعت كرده اند و سكه نیز بنام شما زده شده فرمود: هیچكس از ما نیست نامه ها مختلف به او رسیده و مسائل زیاد از او پرسیده شده و انگشت ها بسوی او اشاره كرده و اموال بسیار بسوی او برده شده جز آنكه غفلة كشته شود یا در بستر بمیرد تا آنكه خدای عزوجل برای این امر مردی را مبعوث فرماید كه محل ولادت و زندگیش مخفی و پنهان باشد ولی نسبت او پنهان نباشد.

(بحار ج 51 ص 156):

عن عبدالعظیم الحسنی (ع) قال: دخلت علی سیدی محمد بن علی (ع) و انا ارید ان اسأله عن القائم اهو المهدی او غیره؟ فابتدانی فقال: یا اباالقاسم ان القائم منا هو المهدی (ع) الذی یجب ان ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره و هو الثالث من ولدی و الذی بعث محمدا (ص) بالنبوة و خصنا بالامامة انه لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله ذلك الیوم حتی یخرج فیملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت جورا و ظلما و ان الله تبارك و تعالی یصلح امره فی لیلة كما اصلح امر كلیمة موسی (ع) لیقتبس لاهله نارا فرجع و هو رسول نبی ثم قال (ع): افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج.

بنقل از حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) فرمود: بخدمت سید و مولایم حضرت امام جواد محمد بن علی (ع) رسیدم و می خواستم درباره ی قائم (ع) بپرسم كه آیا مهدی (ع)



[ صفحه 236]



او است یا غیر او حضرت خود آغاز سخن كرد و فرمود: ای ابوالقاسم همانا قائم ما همان مهدی (ع) می باشد كه انتظار در غیبتش و اطاعت در ظهورش واجب است و او سومین فرزند من می باشد قسم به آنكس كه محمد (ص) را به پیغمبری مبعوث كرد و امامت را خاص ما قرار داد اگر از دنیا باقی نماند مگر یك روز خدا آن یك روز را طولانی می كند تا خروج نماید و زمین را لبریز از عدل و داد كند همچنانكه پر از ظلم و جور شده باشد و همانا خدای تبارك و تعالی در یك شب اصلاح امر او فرماید چنانكه امر كلیم خود موسی (ع) را اصلاح فرمود رفت كه آتشی برای كسان خود بیاورد و برگشت در حالی كه رسول و پیغمبر شده بود سپس فرمود: بدترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.

(بحار ج 51 ص 147):

عن المفضل بن عمر قال: كنت عند ابی عبدالله (ع) فی مجلسه و معی غیری فقال لنا: ایاكم و التنبویه یعنی باسم القائم (ع) و كنت اراه یرید غیری فقال لی: یا ابا عبدالله ایاكم و التنویه و الله لیغیبن سنینا من الدهر و لیخلمن حتی یقال: مات هلك بای واد سكك و لتفیضن علیه اعین المؤمنین ولیكفأن كتكفی ء السفینة فی امواج البحر حتی لا ینجوا الا من اخذ الله میثاقه و كتب الایمان فی قلبه و ایده بروح منه و لترفعن اثنا عشر رایة مشتبهة لا یعرف ای من ای قال: فبكیت فقال لی: ما یبكیك؟ قلت: جعلت فداك كیف لا ابكی و انت تقول ترفع اثنا عشر رأیة مشتبهة لا یعرف ای من ای قال: فنظر الی كوة فی البیت التی تطلع فیها الشمس فی مجلسه فقال (ع): اهذه الشمس مضیئة؟ قلت: نعم، قال: و الله لامرنا اضوء منها.

بنقل از مفضل بن عمر گفت: با جمعی در محضر حضرت امام صادق (ع) بودیم به ما فرمود: از تصریح بنام قائم (ع) حذر كنید من خیال كردم كه حضرت با دیگران این خطاب را دارد، بمن فرمود: ای ابوعبدالله حذر كنید از آشكار ساختن نام او بخدا قسم سالها غائب می شود و نامش پنهان می ماند تا حدی كه گفته شود مرد و هلاك شد در كدام بیابان راه می رود و دیدگان مؤمنین بر او اشكبار گردد و مردم مانند دگرگون شدن كشتی در امواج دریا دگرگون شوند نجات نیابد مگر كسی كه خدا از او پیمان گرفته و ایمان را در قلب نوشته و او را بوسیله روح خود تائید فرموده باشد



[ صفحه 237]



دوازده پرچم شبیه بهم بالا می رود كه یكی از دیگری باز شناخته نگردد. مفضل گفت: من گریستم. امام (ع) فرمود: چرا گریه می كنی؟ عرض كردم: فدایت شوم چگونه نگریم و شما می فرمائید دوازده پرچم شبیه بهم بالا می رود كه پرچمی از پرچم دگر شناخته نگردد. حضرت به روزنه ای در خانه كه آفتاب از آن می تافت نظر كرد و فرمود: آیا این آفتاب تابان نیست؟ عرض كردم: آری. فرمود: بخدا قسم امر ما از این آفتاب روشنتر است.



[ صفحه 238]